کلام اول
.....يک پنجره برای ديدن.....
يک پنجره برای ديدن....
يک پنجره برای شنيدن....
يک پنجره که مثل حلقه ی چاهی....
در انتهای خود به قلب زمين میرسد....
و باز می شود به سوی وسعت اين مهربانی مکرر آبی رنگ....
يک پنجره که دست های کوچک تنهايی را.....
از بخشش شبانه ی عطر ستاره های کريم....
سرشار می کند.....
و می شود از آنجا.....
خورشيد را به غربت گل های شمعدانی مهمان کرد....
يک پنجره برای من کافيست.....
يک پنجره برای شنيدن....
يک پنجره که مثل حلقه ی چاهی....
در انتهای خود به قلب زمين میرسد....
و باز می شود به سوی وسعت اين مهربانی مکرر آبی رنگ....
يک پنجره که دست های کوچک تنهايی را.....
از بخشش شبانه ی عطر ستاره های کريم....
سرشار می کند.....
و می شود از آنجا.....
خورشيد را به غربت گل های شمعدانی مهمان کرد....
يک پنجره برای من کافيست.....
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی